شخصی که به افسردگی مبتلا بود، تعریف میکرد: «یکی از دوستانم بهم گفت نوشیدن آب برای افسردگی خوبه. من هم گوش دادم و رفتم از این بطریهای آب خریدم و همیشه کنارم میگذاشتم و تند تند آب میخوردم. اما بعد از مدتی نه تنها افسردگیم بهتر نشد، بلکه الان یه افسردهام که همیشه باید به دستشویی برم!»
داستان “افسرده شاشو” بهخوبی نشان میدهد که وقتی بدون درک عمیق از مشکل به راهحلها میپردازیم، نتیجه میتواند حتی بدتر از وضعیت اولیه باشد. این موضوع فقط در زندگی شخصی صادق نیست، بلکه در دنیای سازمانها هم بهطور واضح مشاهده میشود.
راهحلهای سطحی در سازمانها
در دنیای کسبوکار، بسیاری از مدیران یا مشاوران در مواجهه با مشکلات خاص، نسخههای عمومی و کلیشهای را تجویز میکنند. برای مثال:
۱- مشکل بهرهوری پایین کارکنان: «همایش انگیزشی برگزار کنید.»
نتیجه: چند روز شور و هیجان، و سپس بازگشت به حالت اولیه، چون مشکل واقعی ممکن است در ساختارهای ناکارآمد یا نبود عدالت در سازمان باشد.
۲- فروش کم محصولات: «تخفیف بگذارید.»
نتیجه: سودآوری کاهش مییابد و مشتریان ارزش واقعی محصول را زیر سؤال میبرند، چون مشکل اصلی در کیفیت محصول یا نبود بازاریابی هدفمند است.
چرا راهحلهای سطحی شکست میخورند؟
- نبود تحلیل درست: همانطور که در داستان افسرده شاشو دیدیم، مشکل اصلی افسردگی بود، نه کمبود آب. در سازمانها نیز اگر مشکل بهدرستی تحلیل نشود، راهحلها حتی میتوانند وضعیت را بدتر کنند.
- تمرکز بر علائم بهجای علتها: بسیاری از مدیران، بهجای تمرکز بر دلایل اصلی مشکل، صرفاً به علائم ظاهری آن توجه میکنند.
- نداشتن رویکرد سیستمی: مشکلات سازمانی معمولاً در شبکهای از عوامل بههمپیوسته ریشه دارند و نمیتوان آنها را با یک راهحل ساده حل کرد.
درسهایی از داستان
برای جلوگیری از تبدیل مشکلات به “افسرده شاشوهای سازمانی”، لازم است که:
– تحلیل ریشهای انجام شود. از ابزارهایی مانند “۵ چرا” یا “تحلیل علّت و معلول” برای شناسایی دلایل واقعی مشکلات استفاده کنید.
– مشکلات بهصورت کلان دیده شوند. هر مشکلی در بستر سیستم بزرگتر سازمانی رخ میدهد و باید در این بستر بررسی شود.
– راهحلها متناسب و خاص باشند. هیچ راهحلی برای همه سازمانها یا همه مشکلات مناسب نیست.
نتیجهگیری
همانطور که در داستان دیدیم، گوشدادن به توصیههای غیرعلمی و بیپایه، میتواند وضعیت را از چیزی که هست بدتر کند. در سازمانها نیز، سطحینگری و عجله در ارائه راهحلها، نهتنها مشکلات را حل نمیکند بلکه باعث اتلاف زمان، انرژی، و منابع میشود. اگرچه ممکن است پیدا کردن راهحلهای عمیق زمان بیشتری ببرد، اما این سرمایهگذاری ارزشمندی برای موفقیت بلندمدت است.